شعر

شعر و گفتگو با دیگران

شعر

شعر و گفتگو با دیگران

ندای آغاز

کفشهایم کو ؟
چه کسی بود صدا زد سهراب ؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ 
مادرم درخواب است .
و منوچهر و پروانه و شاید همه مردم شهر .
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد 
و نسیمی خنک از حاشیة سبز پتو خواب مرا می روبد .
بوی هجرت می آید :
بالش من پر از آواز پر چلچله هاست 
صبح خواهد شد 
و به این کاسه آب 
آسمان هجرت خواهد کرد .
نظرات 2 + ارسال نظر
نازنین پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://janjaali.us

سلام وبلاگ خوب داری. فیلم رقص تو خیابان رو دیدی؟؟
من با فیلم رقص تو خیابون 3 منتظرتم[گل]

شهره شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

این شعر عالی بود. اصلا آدم خیلی حال می کنه. دستت درد نکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد